جابجایی

ارسلان ، پسر عمه چند روز پیش جابجا شد و مقدمات شروع درس خوندن برای ارشد رو در یک خونه ی مجردی شروع کردش ، من هم به همین بهونه اسباب وسایل و کتاب و ... جمع کردم بردم اونجا و الان دو سه روزه اونجام و مثلا داریم برای ارشد میخونیم ، مثلا (همه کار میکنیم به غیر از درس خوندن ) این دو سه روز که اینطور بوده تا بینیم چی میشه ، دیشب هم با محمود هماهنگ شد که امروز از ساعت 5 صبح بریم کوهنوردی در جاغرق که اطراف مشهده و ناهار هم اونجا باشیم و تا عصر برگردیم از این 14 ساعتی که طول کشید تا برگشتیم حداقل 9 ساعت پیاده روی بود ، چون روز جمعه هم بود هر چی میگذشت به جمعیت اضافه میشد و ما هم دور تر و دورتر میشدیم تا هم از کمپها و اتراقهای خانوادگی پر سر وصدا فاصله بگیریم و هم جای خلوت و ساکتی برای خودمون پیدا کنیم ، قرار بود به مکان مخفی همیشگیمون که با مرتضی و محمود در دفعات قبل کشفش کرده بودیم بریم اما دیدیم ، بلی لو رفته برای همین شروع کردیم به پیاده روی و در اطراف کوههای سنگی منطقه و بالارفتن از این کوه و اون کوه تا اینکه یک جای خوب پیدا کردیم که کمتر کسی فکر کنم خبر داشته باشه بعد از شیب زیاد کوه اول یک برامدگی بود و درکنارش کوه ریزش کرده بود و راهی برای بالارفتن درست شده بود از اونجا به سختی بالارفتیم و یک زمین کوچیک به ابعاد 12*7 متر هموار دیده شد که 3 تا درخت کنار هم داشت و جوی آبی کم عمقی هم از کنار اون رد میشد و بالاخره تونستیم یک جای جدید برای خودمون پیدا کنیم و همونجا اتراق کردیم و ....

امیدوارم دفعه ی بعد لو نرود

3 comments:

Mostafa July 25, 2009 at 3:59 AM  

ما هم اميدواريم !
به يادت هستنيم رفيق شفيق
خيلي جيگري

دادو July 25, 2009 at 11:11 AM  

خسته نباشید و ایشالا تا لو رفتن آن محل روزگار خوبی در آنجا داشته و برایتان خاطره انگیز باشد !؟!؟

پریا July 27, 2009 at 2:00 AM  

تمام عشق کنکور داشتن و درس خوندن به این پیچ زدناشه....بعد یکی دو ماه اخر مونده به کنکور دیدنیه....خوش باشی همیشه.

چیزی مشترک بین روح انسان و طبیعت وجود دارد

شلینگ


Followers