...آغاز فصل سرد



ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ تخیل
به داسهای واژگون شده ی بیکار
و دانه های زندانی
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
سال دیگر وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره هم خوابه میشود
و در تنش فوران میکنند
فواره های سبز ساقه های سبکبار
شکوفه خواهد داد ای یار ای یگانه ترین یار
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد...

فروغ فرخزاد

Was It All For Nothing?...




چند روز پیش از جلو مدرسه ی دبستانم داشتم رد میشدم که بر گشتم و جلوی در مدرسه نگه داشتم و به یاد قدیما وارد مدرسه شدم، چون زنگ کلاسی بود بچه ها طبق معمول داشتن فوتبال بازی می کردن تو حیاط و خوشحال بودن منم نشستم روی یکی از نیمکتهای توی حیاط و شروع کردم به مرور خاطرات اون دوران از دعواهای زنگهای آخر سر هیچ چیز تا بازی سر شستنا و فوتبال با سنگ و دلهره های امتحانات ثلث آخر و... فقط من عوض نشده بودم کلا همه چیز عوض شده بود چند طبقه اضافه کرده بودند بعلاوه نماز خونه بزرگتر و تعویض دروازه ها و رنگ دیوارها و... تنها چیزی که عوض نشده بود همان بر آمدگی زیر پرچم ایران بود که یکبار باعث شکستن مچ پام و سه ماه گچ کشون شده بود با همون حالت سیمان گرفته ی همیشگیش ...کمی موندم و در حیاط دوری زدم و به این فکر میکردم که خاطره هام از کجا شروع شدن و در آخر این همه خاطره و رویا چی میشن ؟ ... و از مدرسه اومدم بیرون و این جمله ی نورت اومد تو ذهنم

Was It All For Nothing ? ....


je vais bien ne t'en fais pas....



"من خوبم نگران نباشین"



چند وقت بود تو این ژانر فیلم ندیده بودم و حداقل ارزش وقتی که پاش نشستم رو داشت ، بازیگرای فیلم هم محشر بودن بااینکه کم بودن (اصولا هر چی هنرپیشه کمتر باشه تو یه فیلم شخصیت پردازی بایدقویتر باشه و بیشتر کارشده باشه تا بتونه یک نفر حداقل شخصیت کامل یک کاراکتر رو داشته باشه تا اینکه 30 کاراکتر که صرفا دایالوگهای 2 خطیشونو حفظ کردن و برای 5 ثانیه مثل شبح تو فیلم ظاهر و غیب میشن بدون هیچ عمقی)تو این فیلم شخصیت پردازی بابائه فوق العاده بود همه چیز به طرز وحشتناکی رئال محض بود پس غمگین بود اما احساسی وجود داشت توی این فیلم که فقط با دیدنش میشه درکش کرد و خیلی دیالوگهای بیاد موندنی دیگه...

...پاییز امسال

اینم به افتخار دادوچند عکس از گردش های خارج ازشهر گه و بیگاه من ودوستام




سبز و زرد




من



کوره راه





پ.ن: توجه داشته باشین که دسته ی اول اکیدا ممنوعه دسته ی دوم به طور کلی ممنوعه

...تا ابد در من



از دیدن مردم توی خیابون از پشت پنجره هم خسته شدم برای همین همیشه کرکره ی افقی آهنی اتاقم کشیده است تنها چیزهایی که سرپام نگه داشته ، کتاب و دوش آبگرم و قدم زدنهای بی هدف عصر های جمعه تا پارک و برگشت به خونه و گه گاه کافی شاپ بالای ایران زمین با مرتضی و محمود که جدیدا به دلیل درس اونم کنسل شده و ما موندیم و خودمون احساس میکنم طبیعت رو از آدمها بیشتر دوست دارم،.. بگذریم ... ،



Uaral - Eterno En Mi


یکی از بهترین آهنگهایی که تا حالا تو سبک دارک نئو فولک شنیدم که رگه هایی از اتمسفریک دوم هم توش هست و الحق که گروههای موسیقی زیرزمینی که نه برای پول کار میکنن نه فروش آلبوم همیشه کاراشون قشنگه .





Eterno En Mi

تا ابد در من

Huida inesperada

پرواز غیر منتظره

De los brazos de nadie

از میان بازوان (آغوش) هیچ کس


Solo… por la vías tristes


تنها...در مسیر جاده هایی غم بار

Momentos vividos contigo


لحظه هايي كه با توزندگي كردم

Inmortalizados en mi alma


در روح و جانم جاودانه شده


Carne de mi carne


گوشتِ گوشت تنم (جان جسم من)


Sangre de mi estirpe


خون اصل و نژاد من

Agua de mis mares

آب دریاهایم

La noche no te detuvo

شب نتوانست مقاومت کند

Ante el futuro,

در برابر آینده ای

Que te arrebato de mí


که تو را از من بُرید (گرفت)


Inexperto amigo


دوست معصوم و بی تجربه من

Precoz en el tiempo

نوباوه زود به ثمر نشسته من


Eterno en mí.


ای همیشه در وجودم



El verdor de tus ojos


سبزی چشمان تو

Esta tatuado en mi destino

بر سرنوشت من خالکوبی شده است

Estas en mi más vivo que yo mismo

تو در من از من زنده تری


Cuando hablo, es tu voz


وقتی حرف میزنم , صدا صدای توست .


La desahoga este llanto


این گریستن من ,صدای تو را به بیرون میفرستد ...

Cuándo río es tu alegría que me brota

وقتی میخندم , این شادی توست که از من به بیرون می جهد .


En tu tumba se fueron

در آرامگاه تو بود

Los secretos de la amistad,

که اسرار دوستی فاش شد


Tu agonía no me espero

رنج و عذاب روحي تو نتوانست به انتظار من بنشيند

Ahora se que el corazón

و اكنون مي دانم كه دل هم خسته مي شود.


También se cansa de esperar

از کشیدن انتظار

El cariño que siempre se deseó

(انتظارِ) آن عطوفت و محبتي كه هميشه مورد نياز بود


Agua de mis mares


آب دریاهایم

Eterno en mí

تا ابد در من

Que muerte tan anunciada

چه مرگ آشکاری


Que mañana tan sabia

چه فردای اندیشمندانه ای




چیزی مشترک بین روح انسان و طبیعت وجود دارد

شلینگ


Followers