دوباره اومدم اینجا بعد چن وقت که یکم چیز میز بنویسم اما الان ده دقیقست دارم فکر میکنم اما نمیتونم چیزی بنویسم ساعت ده و چهل دقیقه ی شبه ، در حالی که دستامو گره کرده بودم داشتم فکر میکردم ، اما نمیتونم چیزی بنویسم نه اینکه حرفی واسه گفتن نداشته باشم ها ، کلی چیز دارم واسه گفتن کلی سواله تو ذهنم اما نمیتونم سر جمعشون کنم بیخیال ، برم حاضر شم که 11 باید برم با ممد دور پارک بدوم ، همین
0 comments:
Post a Comment