کارهای زیادی هست که نکردم ،همیشه عقب بودم ،فکر میکردم یه دوست جدید از جنس مخالف میتونه منو از این افکار دربیاره و یه تنوعی بده تو زندگیم اما بعد فهمیدم فایده ای نداره با کسی رابطه داشته باشی که خودت هم دلیلش رو ندونی واسه همین هنوز رابطه جدی نشده بود تمام شد و دیگه ادامه ندادم طوری که اصلا احساساتی این وسط به وجود نیومد که همیشه عذابم یا عذابش بده باز به خونه ی اول رسیدم من موندم و همون حس همیشگی و افکاری که نمیدونن دنبال چین هنوز ... دوست دارم برگردم به اون موقع که وقتی ناراحت بودم و گریه میکردم مامان نظر منو با یه جغجغه یا یه صدای عجیب جلب میکرد و همه چی فراموش می شد انگار گذشته و آینده ای نبود و غرق در اون لحظه میشدم انگار دنیا تو اون جغجغه یا اون صدائه خلاصه میشد...
سفر...
Posted by
Ali
Monday, February 28, 2011
کارهای زیادی هست که نکردم ،همیشه عقب بودم ،فکر میکردم یه دوست جدید از جنس مخالف میتونه منو از این افکار دربیاره و یه تنوعی بده تو زندگیم اما بعد فهمیدم فایده ای نداره با کسی رابطه داشته باشی که خودت هم دلیلش رو ندونی واسه همین هنوز رابطه جدی نشده بود تمام شد و دیگه ادامه ندادم طوری که اصلا احساساتی این وسط به وجود نیومد که همیشه عذابم یا عذابش بده باز به خونه ی اول رسیدم من موندم و همون حس همیشگی و افکاری که نمیدونن دنبال چین هنوز ... دوست دارم برگردم به اون موقع که وقتی ناراحت بودم و گریه میکردم مامان نظر منو با یه جغجغه یا یه صدای عجیب جلب میکرد و همه چی فراموش می شد انگار گذشته و آینده ای نبود و غرق در اون لحظه میشدم انگار دنیا تو اون جغجغه یا اون صدائه خلاصه میشد...
0 comments:
Post a Comment