Sad Clown ...



من یک دلقکم ، از اون دلقکای غمگین که بعد از اجراش میشینه به گریه کردن چون هیچ کس حرفشو نمیفهمه ، از اون مدل دلقکایی که هر کی میبینتش فقط میخواد کمی بهش بخنده و باهاش خوش بگذرونه ، از اون دلقکایی که صحنه ی اجراشون با زندگیشون قاطی شده و هر دوست و رفیقی که پیدا میکنه صرفا میخواد کمی بهش بخنده وازش میخواد شیرینکاری کنه ، من یک دلقکم یک دلقک که تنها دوست جدیش تنهاییشه چون کسی به احساسات اون اهمیت نمیده چون اون یک دلقکه و فقط باید اون احساسات دیگرانو جریحه دار کنه، من یک دلقکم از اون دلقکایی که جرات نمیکنه با کسی جدی صحبت کنه چون همه فکر میکنن اون خوشحالترین آدم دنیاست و اگه بخواد جدی باشه همه اونو مسخره میکنند و دوباره میخندن ،من یک دلقکم ، یک دلقک غمگین

3 comments:

Dadoo March 16, 2010 at 10:04 PM  

قضیه جالب و دامنگیری را مطرح کرده اید ... متاسفانه مردم در قدیم با شغلشان شناخته می شدند و القاب بجا مانده موید این مطلب می باشد !!؟ ولی امروزه زندگی مردم مستقلتر از مردم قدیم است و شغل قسمتی از شخصیت انسانهاست !!! ( هر چند امروزه هم نژاد و زبان و طبقه و ... !؟!؟ ) جای شاخص را گرفته است و برای همین در زمانهای خاصی که نیاز به درک متقابل هست چنین مشکلاتی بوجود می آید !!؟

Mostafa March 20, 2010 at 3:39 PM  

تحت تاثیر قرارم داد. خیلی جالب بود. مرسی.
خوش میگذره؟ سال نوت مبارک جیگر.

Ali March 22, 2010 at 2:23 AM  

ممنون مصطفی جان ، اگربگم خوش نمیگذره باید بگم بد هم نمیگذره خدا رو شکر ، تو هم سال نو خوبی داشته باشی :دی

چیزی مشترک بین روح انسان و طبیعت وجود دارد

شلینگ


Followers